حجت الاسلام مجتبی ذوالنور جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران است که خیلی ها او را با سخنرانی هایش در دوران اصلاحات به یاد می آورند.
ذوالنور در ابتدای حضور احمدی نژاد در دولت نهم حمایت های ویژه ای را از وی انجام داد، اما این حمایت ها با بروز جریان انحرافی کمتر و تبدیل به انتقاد از دولت شد. وقتی برای مصاحبه با ذوالنور قرار های لازم را گذاشتیم و در دفتر او حاضر شدیم ابتدا این مساله را مطرح کرد که به دلیل دستور رهبری موظف هستم گفتار خود را تا حدی مهار کنم.
متن زیر حاصل گفت و گوی 2 ساعته خبرنگار مشرق با حجت الاسلام مجتبی ذوالنور است.
جریان انحرافی و اصلاح طلبان در مجلس آینده باهم ائتلاف می کنند
* چرا تصمیم گرفتید وارد بحث انتخابات مجلس شوید؟
ذوالنور: بنده تا به امروز هیچ وقت برای خود تعیین تکلیف نکردم که در چه عرصهای کار کنم، بلکه ضرورتهای انقلاب من را به سمت موضوعات مختلف سوق داده است. به حسب شرایط و وضعیت سعی کردم در خدمت اهداف انقلاب قرار بگیرم.
در اقدام اخیر احساس تکلیف جدی کردم. چون مجلس آینده را دارای حساسیت ویژه میدانم. معتقدم که مجلس آینده یکی از مجالس بسیار فعال و صحنه مجلس، صحنه تضارب آراء و خطوط مختلف سیاسی خواهد بود. با توجه به اینکه انتخابات در نظام ما از آزادی خوبی برخوردار است به هر حال افکار مختلف سیاسی در مجلس نماینده خواهند داشت.
هماکنون مجلس، ترکیبی از اصلاحطلبان، اصولگرایان و محافظهکاران است. پیشبینی بنده این است که در انتخابات مجلس آینده با تلاشی که جریان انحرافی امروز آغاز کرده، مطمئناً نمایندگانی از این جریان در مجلس بعدی حاضر میشوند. البته اگر مردم ماهیت وابستگی کاندیداها به جریان انحرافی را بدانند به آنها رأی نمیدهند ولی امروز جریان انحرافی راه چراغخاموش را برگزیده و در حال فعالیت است و امکان دارد انسانهای ناشناخته را وارد عرصه کند و به شکلی پشتیبانی مادی و معنوی را از آنها را نیز انجام دهد.
لذا پیشبینی میشود کسانی از این جریان به مجلس راه پیدا کنند. چشماندازی که از مجلس آینده هست این است که اصلاحطلبان و جریان انحرافی در مجلس آینده اگر هم برای حفظ ظاهر دو فراکسیون مجزا داشته باشند که عملاً در راهبردها ائتلافی حرکت میکنند.
به دلیل احساس وظیفه در انتخابات شرکت کردم/ هرکسی با ولایت زاویه دارد باید به او شک کرد
* چه دلایلی برای این مسأله وجود دارد؟
دلایل مختلفی بر این موضوع و هماهنگی دلالت میکند. بنابراین احساس کردم که شاید در مجلس آینده زمینهای برای فعالیت باشد و من بتوانم فعالیتی در حد وسع و تأثیر خودم داشته باشم. از طرف بنده عرضه اتفاق افتاده ولی حال اینکه رأی بیاورم یا خیر را نمیتوانم پیشبینی کنم و در ذهنم نیز این مسأله وجود ندارد. چون بنا ندارم از حد عرفی و شرعی در تبلیغ خودم استفاده کنم. بنده صرفاً وظیفه دارم خودم را عرضه کنم.
* آقای مطهری پیش از ورود به مجلس هشتم گفت که؛ برای مبارزه با اصلاحطلبان به مجلس میروم. شما چه هدفی از ورود به انتخابات مجلس دارید؟
من نمیتوانم وزن خودم را اینطور ببینم که مثلاً توان دارم در مقابل جریان انحرافی بایستم. میتوانم بگویم احساس تکلیف میکنم اگر بضاعتی دارم برای اینکه مسیر اصلی انقلاب یعنی ولایت حفظ شود، بگذارم.
اگر کسی مدعی انقلاب است و با ولایت زاویه دارد باید در ادعای او شک کرد. باید همه توان خود را بگذاریم که جریانهای مختلف مانند فتنه و انحرافی و... کنار بروند و ملاک و شاخص خط ولی فقیه حاکم باشد.
ممکن است 6 ماه بعد جریان دیگری به وجود بیاید. از حالا نمیتوان گفت که ما میخواهیم با چه جریانی مقابله کنیم. هدف این است که از خط ناب ولایت حمایت شود. حالا هر جریانی چه از جریانهای قدیمی و چه از جریانهای جدید و حتی محتمل الظهور(!!) بخواهد مقابل این خط قرار بگیرد لزوم برخورد با آن وجود دارد. لذا من به طور عام مطرح کردم.
نمی توان گفت همه نیروهای انقلاب در جبهه پایداری هستند
* چندی پیش جریانی با نام «جبهه پایداری» که با عنوان نیروهای ناب شناخته میشوند یعنی کسانی که با فتنه مرزبندی کامل دارند و به آرمانهای انقلاب پایبند هستند و شعارهای سوم تیر را قبول دارند تشکیل شد. این نیروها در یک گروه جمع شدند. نوع ارتباط شما با این جبهه و نظرتان درباره آنها چیست؟
بزرگوارانی که به تشکیل این جبهه اقدام کردند، کسانی هستند که اگر از دولت کنار زده شدند به دلیل مقابله با جریان انحرافی بود و در بزنگاههای مختلف نیز که احساس کردند باید با خط انحراف مقابله کنند به لطف خدا تمامقد در مقابل آن ایستادهاند. افراد خوشنام و خوشسابقه و اصولگرایی هستند. طبیعتاً دغدغهها و مبانی هم دارد و عزیزانی هستند که آرمانشان از دفاع نسبت به ولایت منشا میگیرد.
ولی باید عرض کنم که نمیتوان گفت مطلقاً همه طرفداران انقلاب صرفاً در جبهه پایداری هستند. بلکه طرفداران انقلاب طیفی گسترده از مردم در سطوح مختلف تا خواص جامعه هستند. هر جریانی که در خط امام و ولایت حرکت کنند مورد قبول است و من نیز خود را خدمتگذار آنها میدانم و هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم.
از طرفی نیز جریانهای مقابل انقلاب را نیز در چند حزب نمیتوان خلاصه کرد. به هرحال لایهها و سطوح مختلف را شاهد هستیم که از طریق دشمن سازماندهی میشوند و علیه نظام کار میکنند. طبیعتاً در دوری جستن نیز نمیتوان یک جریان خاص را معرفی کرد. معتقدم با هر جریانی که در تقابل با جمهوری اسلامی قرار گرفت، باید مقابله کرد.
تاکنون با هیچ گروهی برای حضور در لیست آنها مذاکره نکرده ام
* معمولاً افرادی که قصد کاندیداتوری در انتخابات را دارند وارد یک جریان شده و بعد از طرف همان جریان به عنوان کاندیدا معرفی میشوند. شما مذاکراتی با گروهی انجام دادهاید؟
بنده تاکنون با هیچ جریانی مذاکره نکردهام و بعید هم میدانم مذاکره کنم. اگر جریانی از بنده حمایت کرد تشکر میکنم. البته اگر آن جریان در مسیر انقلاب باشد. به هر حال امکان دارد برخی برای تخریبب افراد، آنها را در لیست خود قرار دهند.
بنده اعتقادی به مذاکره با جریانهای سیاسی ندارم، به این دلیل که فکر میکنم آفت و آسیب یک نماینده مجلس آن است که وامدار یک جریان سیاسی باشد. طبیعتاً ممکن است در بزنگاههایی افراد بخواهند موضعی بگیرند که با گفتمان درون سازمانی مطابقت نداشته باشد. بنابراین اعتقاد دارم برای آزاد بودن در اندیشه و عمل، اگر انسان وامدار جریانهای سیاسی نشود بهتر است. البته اگر جریانهای سیاسی خودی، از کسی حمایت کنند اشکالی ندارد. اما به شخصه توقعی از کسی ندارم چون هرکدام از احزاب سلیقه و ذوق خود را دارند. من صرفاً خودم را عرضه میکنم که انشاءالله در آینده زبانم برای حرف زدن باز باشد.
* یعنی به عنوان کاندیدای مستقل حاضر میشوید؟
بنده این را عرض نکردم. ممکن است برخی از احزاب سیاسی تشخیص دهند که اسم بنده را در لیست خود بگذارند ولی از ناحیه من درخواست و تقاضایی نیست، به دلیل اینکه بنای تحمیل خودم را ندارم.
* دلیل کاندیدا شدن شما نیز از شهر قم شناخت بیشتر مردم بوده است؟
شهر قم تفاوتهایی با سایر مناطق کشور دارد. الحمدلله سلامت در انتخابات کشور ما با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست ولی ممکن است با نظر به سلیقه کاندیداها و طرفداران آنها، شاهد ناهنجاریهایی باشیم. فکر میکنم این پسلرزهها در قم کمتر است. به دلیل اینکه قم مهد و خیزشگاه انقلاب بوده و رنگ انقلاب در آن پررنگتر از دیگر جاهای کشور است. نکته دیگر اینکه قم محل حضور اساتید و علماء است و لذا مردم قم نیز در موارد اینچنینی نگاهشان به موضع بزرگان و علماء است. تبلیغات و پول و رایزنیهای سیاسی در قم تأثیر ندارد وغالباً نگاه به نظر بزرگان حوزه و شخصیتهای دینی است.
فضای انتخاباتی قم از دیگر جاهای کشور سلامت بیشتری را دارد. سوابق من نیز در قم بیشتر از باقی جاهاست. سوابق طلبگی بنده در قم بوده و سالیان سال در تیپ امام صادق(ع) در خدمت برادران بودیم. اگر چند سالی هم هست که در تهران مسوولیت دارم رابطهام با قم قطع نشده و در واقع این شهر وطن من است و نماز خود را تمام میخوانم.
برای کاندیدا شدن از علما کسب اجازه کردم
* برای کاندید شدن از بزرگان و علما نیز تقاضای مشورت کردید؟ چون این کار یک ریسک سیاسی است.
البته باید ببینیم منظور از سیاست چیست؟ بنده نگاه دیگری به سیاست دارم. البته زمانی که در سپاه هم بودم سیاسی بودم. الان هم سیاسی هستم. اگر در یک روستا کشاورزی هم کنم باز هم سیاسی خواهم بود. چون معتقدم که سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست چیزی جز اخلاق دینی نیست.
لذا نگاه ما نسبت به سیاست با غربیها متفاوت بوده و با دیانت قابل تفکیک نیست. پس همه کارهای ما سیاسی است. این اعتقادم درباره اصل سیاست بود.
نکته بعدی اینکه قم مرکز حوزه علمیه و مرجعیت است. طبیعتاً ادب اقتضا میکند که وقتی می خواهم وارد حریم فعالیت جدیدی شوم باید بدون توقع حمایت و به شرط ادب خدمت برخی از بزرگان برای عرض اجازه بروم. لذا با برخی بزرگان جلسه داشتم و در آینده نیز خدمت برخی خواهم رسید. ولی اینکه بزرگواران ار من حمایت کنند خیر چنین چیزی را نخواستهام.
* خدمت کدامیک از علماء رسیدید؟
من 10 تا 15 نفر از علماء را زیارت کردم و فکر میکنم اگر اسم نبریم بهتر باشد. نظری دارم که به هر حال بزرگان به صورت مثبت و منفی اظهار نظر میکنند درباره مسائل کشور و امکان دارد نظر حمایتی داشته باشند. به همین دلیل جلسههای بنده خصوصی بوده است.
باید دعا کنیم دولت با طناب جریان انحراف به چاه نیافتد/ حیات جریان انحرافی در ایجاد تفرقه است
* بحثی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری اوج گرفت. بحث وحدت اصولگرایان است. موضوعی که بسیاری از علماء مانند آیتالله مهدوی و یزدی و مصباح را وارد خود کرد و این افراد تأکید زیادی بر وحدت اصولگرایان دارند تا چهارچوب وحدت حفظ شود و راه را برروی اصلاحطلبان همراه فتنه ببندند و جریان انحرافی نیز نتواند افراد چراغ خاموش خود را به مجلس وارد کند. نظر شما درباره این وحدت چیست و نتیجه آن را چه میدانید. چون به هرحال هنوز برخی روی موضوع وحدت تأمل دارند و نگران آن هستند.
اصولگرایان گستردهترین افراد در بدنه کشور هستند. به هر حال بسیاری از مردم با توجه به معیارها اصولگرا هستند. مثلاً افرادی که موضع آنها نسبت به اصلاحات و فتنه روشن است و نسبت به جریان انحرافی نیز مرزبندی دارند.
براساس آمار رسانههای بیگانه یک جمعیت میلیونی در 9دی به خیابان آمدند و نسبت به فتنهگران اعتراض کردند. باید یقین بدانیم کسانی که حاضر شدند اصولگرا بوده و پشت سر ولایت هستند و نسبت به جریانهای ضدنظام و ولایت موضع دارند.
منتها جریانهای ناخالص و انحرافی حیات خود را در ایجاد تفرقه بین مردم و اصولگرایان میدانند. مثلاً اگر در یک شهری بتوانند جمعیتی را با خود همراه کنند مطمئناً نمیتوانند تناسبی با جریان اصولگرایی داشته باشند، ولی زمانی میتوانند تفرق ایجاد کنند که 7 کاندیدای اصولگرا در میدان باشد و رأی جمعیت اصولگرا بخش شود ولی رأی آنها متمرکز شود. آن وقت آنها شانس رأیآوری پیدا میکنند.
لذا راهبرد اصلی آنها ایجاد تفرقه در بین اصولگرایان است. تاکنون به لطف خدا قاطبه اصولگراها متحد هستند. حالا اختلافی هم که بین جبهه پایداری و 8+7 وجود دارد به حول قوه الهی با پادرمیانی بزرگانی مانند آیتالله مهدوی و علامه مصباح و دیگر شخصیتهای ذینفوذ کشور در حال رفع است.
ولی اگر منظور از اصولگرایی این باشد که خود دولت یک جریان باشد، طبیعتاً دولت خود نمیتواند به انتخابات ورود کند. یا دولت به عنوان دولتی اصولگرا باید در قالب جبهه اصولگرایان وارد شود که در این صورت نگرانی وجود ندارد و یا از نام دولت جریان انحرافی استفاده کند و بیاید دولت را از جرگه اصولگرایان جدا کند. در اینجا خوف تفرقه وجود دارد. به این معنا که دولت اصولگرا از جرگه اصولگرایی جدا شده است.
هم اکنون نیز از آن جهت یک مرزبندی ایجاد شده و جریان انحرافی خود را از درون جریان اصولگرا جدا کرده و در حقیقت پاکسازی جریان اصولگرایی در این برهه انجام شده است. اینجا باید تذکر و هشدار داد که امیدواریم دولت اصولگرا با طناب جریان انحرافی در داخل چاه نیافتد.
لیدر جریان انحرافی خود را به نخاع دولت رسانده/ جداسازی دولت و جریان انحراف بعید است
* به نظر شما این اتفاق افتاده و آیا دولت صدمه جدی خورده است؟
تا الان بدنه و پیکره دولت به حمدالله اصولگرا باقی مانده ولی لیدر جریان انحرافی سعی کرده خود را به نخاع دولت نزدیک کند. طبیعتاً آسیب وارد شده است. اما با همت مقام معظم رهبری و تدبیر، ایشان مانع از رسیدن آسیب جدی به دولت شدند.
ما نیز امیدواریم که خود دولت زودتر به درمان این موضوع بپردازد تا وقتی که درمان سخت نشده است. چون زمانی هست که این تومور با درمان ساده و کمترین آسیب درمان میشود و گاهی ممکن است که نیاز به شیمیدرمانی داشته باشد. در این صورت ولو اینکه تمام ظرفیت دلسوزان نظام به کار گرفته شود به هر حال شکل و قیافه فرد تغییر میکند و ممکن است پس از همه این راهها، کار به عمل بکشد که در آن صورت احتمال مرگ و حیات وجود دارد. فکر میکنم باید از خداوند متعال عاجزانه بخواهیم که بدنه دولت سالمسازی شود و آن اتفاق تلخ نیافتد.
* به نظر شما کار به عمل کشیده و اگر این غده عمل شود نتیجه چه میشود؟
با شرایط فعلی معتقدم جداسازی این دو ممکن نیست ولی اگر به لطف خدا جلوی رشد این تومور گرفته و تضعیف شود قطعاً دولت آسیب نخواهد دید.
اعلام ارزیابی اصلی خود درباره جریان انحرافی را فعلا به صلاح نمی دانم
* خیلی از رسانهها عنوان لیدر جریان انحرافی را به کار میبرند. بسیاری به طور شفاف نمیگویند که این شخص کیست و آیا حقیقتاً در حال مدیریت جریان انحرافی است یا خیر؟ نظر شما چیست؟
گاهی وزارتخانهها و کمیسیونهای مجلس و قوای سهگانه سخنگو دارند. اعتقاد دارم جریان انحرافی پشت صحنه و پستوهایی دارد که با ظاهر آن متفاوت است. شاید نگاه من مقداری بدبینانه باشد. البته امروز مصلحت نمیدانم که این نگاه را باز کنم ولی این جریان یک ظاهری هم دارد که بین مردم نیز معروف است.
در رأس این جریان جناب آقای رحیم مشایی است. این باور را ندارم که رأس جریان انحراف رحیم مشایی بوده چون به موضوع دیگری اعتقاد دارم که فعلاً مصلحت بیان آن نیست. به هر حال این جریان به نام این فرد نامگذاری شده است.
خاطره ذوالنور از کلاس درس قرآن رجوی!/ جریان انحرافی وزن چندانی ندارد
* الان بزرگترین خطری که جریان انحرافی برای عموم جامعه دارد چیست؟ چون برخی تحرکات این جریان بر روی خواص تاثیر دارد و اثراتی نیز بر روی عوام جامعه میگذارد.
وزن جریان انحرافی و جریانات مشابه وزن سنگینی نیست. ممکن است که حجم آن گاهی اوقات مثل پنبه زیاد به نظر برسد ولی وزنی ندارد. ریشهای هم وجود ندارد. به دلیل آنکه مردم ما فطرت الهی و دینی دارند و فضای کشور دینی است. جریانهای انحرافی که از اساس با باطل هم نشین بوده و از دین فاصله دارند خود به خود و به مرور زمان از مردم فاصله می گیرند.
البته در مقاطعی امکان دارد این افراد یک بردی را داشته باشند. مثلاً منافقین در ابتدای انقلاب نفوذ بسیاری داشتند و در کوهها حاضر میشدند، در همین استادیوم آزادی مسعود رجوی کلاس تفسیر انقلابی قرآن میگذاشت. ورزشگاه از نسل جوان موج میزد ولی هماکنون منافقین کجا رفتند؟ بعد از آنکه وجودشان و چهره واقعی معلوم شد از سوی مردم طرد شدند. پس راه حیات آنها این است که مدتی مردم را فریب داده و چهره خود را مخفی کنند.
راه بعدی آن است که بیایند و در پناه ارزشهای مردم بایستند. به طور ملموس بیایند و بحث مهدویت را مطرح کنند و یا به دولت اصولگرایی که مردم با اعتماد به آن روی آوردند بچسبند. این راهها میشود رگههای بقاء و روزی این گروه که انشاءالله دوام نمیآورد. چون مردم وقتی این گروه را بشناسند یا از دولتی که پشت این جریان است اعراز میکنند و یا دولت وقتی ببیند پایگاه مردمی خود را از دست میدهد از این جریان فاصله میگیرد.
بنابراین چون این جریان دوام و بقا ندارد خطر طولانی مدتی برای نظام نیست. معنی حرف من این نیست که دستگاههایی که باید با این جریان برخورد کنند تلقیشان این شود که چون خطری ندارد پس برخورد هم نکنیم، خیر. روشنگری، اطلاعرسانی، برخورد و... وظیفه همه است.
مردم نیز بسیار خوشباطن هستند و ممکن است در مواردی و در تشخیص مصداق اشتباه کنند. اما به محض اینکه وقتی متوجه اشتباه در مصداق شوند خودشان جبران میکنند. چون مردم ما عنود و لجوج نبوده و نیستند، بلکه دلسوز انقلاب هستند و ملاک آنها ولایت است. خیلی نگرانی از ناحیه مردم وجود ندارد.
احمدی نژاد از نبردبان اصولگرایی به ریاست جمهوری رسید/ هنوز وقت برای بازگشت احمدی نژاد وجود دارد
* یک بحثی موضوع حذف این جریان است و بحث دیگری وجود دارد با عنوان نجات احمدینژاد. چون به هر حال اصولگرایی هزینههایی برای وی داده است. میخواهم به این دو سؤال یکجا پاسخ دهید که اولاً راه مقابله با این جریان چیست و دوماً اینکه راه نجات احمدینژاد چیست؟ چون شما قبلاً گفتید که شاید جداسازی احمدینژاد و مشایی ممکن نیست. خیلیها نیز معتقدند که اصولگرایی برای احمدینژاد همه هزینهها را انجام داده است.
به شخصه اصلاً نگران آینده نیستم. به این دلیل که معنی اصولگرایی این نیست که یک حزب و یا گروه است که اگر مثلاً کاندیدای آنها بد عمل کرد دیگر اصولگرایی محو شود. مردم یعنی اصولگرا. اینکه ما فکر کنیم اصولگرایی یک حزب است و اصولگراها حزباند بله چنین متصور است ولی بدنه مردم اصولگرا هستند، به همین دلیل نیز نگرانی وجود ندارد. این مطلب را هم که بگوییم تمام ظرفیت اصولگرایی برای احمدینژاد پای کار آمده، خیر. چنین چیزی نیست. ظرفیت اصولگرایی خیلی بیشتر از این حرفها است.
نکته سوم اینکه همه گروهها و مردم اصولگرا برای او مایه گذاشتند و اگر همه ظرفیتها صرف وی نشده باشد به هر حال احمدینژاد از نردبان اصولگرایی بالا رفت و زیر تابلوی اصولگرایی قرار گرفت. لذا وی یک تعهد ویژه نسبت به تفکر و آرمان اصولگرایی دارد. ما با گروهها و احزاب کاری نداریم. گفتمان اصولگرایی و راس آن که مسیر ناب ولایت است باید حفظ شود.
احمدینژاد نباید از این آرمانها عدول کند. جریان انحرافی یقیناً منحرف کننده این آرمانها است. دکتر احمدینژاد باید مسیر خود را با جریان انحرافی متمایز کند. معتقدم هنوز هم وقت هست، با اینکه آسیبها و ضربههای جدی به چهره احمدینژاد وارد شده است.
البته در این میان اصولگرایی آسیب ندیده، چون اصولگرایان پشت سر ولایت هستند و در این راه فقط اشخاص هستند که طرد میشوند. قاطبه مردم در این مسیر اصولگرایی حرکت میکنند. طبیعتاً احمدینژاد خودش باید تلاش کند و ما نیز وظیفه داریم از کارهای خوب دولت حمایت و آن را به گفتمان سوم تیر متذکر کنیم. رئیس جمهور باید توجه کنند که امروز در بطن جریان انحرافی فسادهای سنگین و گستردهای در حال رخ دادن است.
احمدی نژاد چرا نگاهی به رانت خواری ها نمی کند؟/ شکایت از مشرق مصداق " رها کردن سگ و بستن سنگ است
بنده از ثمره هاشمی شنیدم که میگفت در دور اول ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد شخصی پول زیادی را به ستاد وی آورد. دکتر احمدینژاد دستور دادند که؛ " بررسی کنید ببینید این پول پاک است و آیا خمس آن داده شده یا خیر؟ نباید ستاد من به پولهای حرام آلوده شود."
ولی از طرفی امروز اختلاس 3 هزار میلیاردی رخ میدهد و آیا میتوانیم بگوییم ربطی به دولت ندارد؟ اگر ربطی ندارد بیایند این سندهای منتشر شده را مخدوش کنند که رئیس دفتر ریاست جمهوری و لیدر جریان انحرافی نامهای میدهد که بدون تشریفات قانونی سهام شرکت فولاد را به گروه امیرمنصور آریا واگذار کنند.
در مرحله بعدی نیز اختلاس بانک را داریم. طبیعتاً شأن اختلاس به گذشته بازمیگردد. یعنی از جیب دولت پولی خارج شده و از سوی دیگر وسیله دزدی از دولت شود.
چه ارتباطی بین رأس جریان انحرافی و آقای آریا وجود دارد؟ آیا این مسائل بدون منافع انجام میشود؟ اگر واقعاً بدون شناخت یک مسوولی چنین دستوری را میدهد، پس ابتداییترین شرایط مسوولیت را هم ندارد. پس چطور شما 15 الی 20 وظیفه حساس را به او سپردهاید؟ و این قدرت را در اختیار آدمی گذاشتهاید که در نامهنگاری کمترین تشخیصی را که متوقع از یک کارمند معمولی یک اداره است، از او نمیبینیم.
همه اینها با این فرض است که مشایی این فرد را نمیشناخته و اگر با شناخت بوده که حتماً باید منافع و سر و سری وجود داشته باشد.
باید به آقای احمدینژاد گفت پول حرام فقط آن پولی نیست که وجوهات پرداخت نکرده باشد. اتفاقاً آقای احمدینژاد در آن موضوع اصلاً موظف به تحقیق نبودند چون ما مکلف به این تفحص نیستیم. اما احمدینژاد در این بحث و در مقام ریاست جمهوری باید به دیده تفحص و موشکافی نگاه کند.
رییس جمهور اینجا باید نگاهی به قرار داد 450 میلیاردی تالارهای کیش، به واگذاری زمین چندین هکتاری کیش و به خرید زمین در بلاروس به علاوه سایر موارد داشته باشد. چون آنجا آقای احمدینژاد یک فرد است و ستاد شخصی وی، ولی امروز توجه احمدینژاد باید به خزانههای مردم باشد. امروز آدم داریم که برای دو میلیون دیه غیرعمد سالها در زندان است. حالا چرا این وامها به سراغ دیگران میرود. بنابراین اگر این ارتباطات وجود ندارد، بیایند و این اسناد را ابطال و اثبات کنند که دروغ است.
در این صورت ذهن مردم پاک میشود تا بنده در اینجا به اخبار سایت مش